کل کل و در شعر معروف

" خرداد ۱۳۴۳ ″

به من خندیدی و نمی دانستی
به چه دلهره از باغچه همسایه را دزدیدم
از پی من تند دوید
را دست دید
به من کرد
دندان زده از دست تو افتاد به
و رفتی و هنوز ،
سال هاست که در من آرام آرام
گام تو تکرار کنان می دهد
و اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا کوچک ما نداشت

״ زیبای به ״

به خندیدم
چون که می دانستم
به چه دلهره از باغچه همسایه را دزدیدی
از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغچه همسایه
من است
به خندیدم
تا که با تو پاسخ تو را خالصانه بدهم
چشمان تو لیک انداخت به و
دندان زده از دست من افتاد به
من گفت : برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد تو را ... .
و رفتم و هنوز سال هاست که در ذهن من آرام آرام
و تو تکرار کنان
می دهد
و اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر خانه ما نداشت
9 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/07/09 - 14:52 در شعر و داستان
دیدگاه
nima0bx

بسی زیبا...
چون همیشه...

1392/07/9 - 15:21
mahnaz

ممنون... لطف دارید...

1392/07/9 - 15:50

باز نشر توسط