کل کل
#حمیدمصدق و
#فروغ #فرخ_زاد در شعر معروف
#سیب
"
#حمیدمصدق خرداد ۱۳۴۳ ″
#تو به من خندیدی و نمی دانستی
#من به چه دلهره از باغچه همسایه
#سیب را دزدیدم
#باغبان از پی من تند دوید
#سیب را دست
#تو دید
#غضب_آلود به من کرد
#نگاه
#سیب دندان زده از دست تو افتاد به
#خاک
و
#تو رفتی و هنوز ،
سال هاست که در
#گوش من آرام آرام
#خش #خش گام تو تکرار کنان می دهد
#آزارم
و
#من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا
#باغچه کوچک ما
#سیب نداشت
״
#جواب زیبای
#فروغ #فرخ_زاد به
#حمیدمصدق ״
#من به
#تو خندیدم
چون که می دانستم
#تو به چه دلهره از باغچه همسایه
#سیب را دزدیدی
#پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی
#باغبان باغچه همسایه
#پدرپیر من است
#من به
#تو خندیدم
تا که با
#خنده تو پاسخ
#عشق تو را خالصانه بدهم
#بغض چشمان تو لیک
#لرزه انداخت به
#دستان #من و
#سیب دندان زده از دست من افتاد به
#خاک
#دل من گفت : برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
#گریه #تلخ تو را ... .
و
#من رفتم و هنوز سال هاست که در ذهن من آرام آرام
#حیرت و
#بغض تو تکرار کنان
می دهد
#آزارم
و
#من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر
#باغچه خانه ما
#سیب نداشت
9 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/07/09 - 14:52 در
شعر و داستان
بسی زیبا...
1392/07/9 - 15:21چون همیشه...
ممنون... لطف دارید...
1392/07/9 - 15:50